خاطرات خدمت (علی حیدری) – فصل سوم : دفتر تشکیلات ، ارزشیابی و بهبود روشها (اداره کل بودجه و تشکیلات)
خاطرات خدمت (علی حیدری) – فصل سوم : دفتر تشکیلات ، ارزشیابی و بهبود روشها (اداره کل بودجه و تشکیلات) – بخش 3 – غیر قابل استناد
یکی از کارهای دیگری که در خدمت جناب آقای عونی انجام دادم و البته از ایشان خیلی چیزها یاد گرفتم، بحث کمیته بازنگری فرمهای اداری بود که من دبیر آن شدم با حکم جناب آقای عونی، در آن مقطع با دستور آقای دکتر کرباسیان و آقای آقابزرگی که معاون اداری-مالی سازمان بودند، مقرر شد که ما کمیتهای طراحی کنیم تحت عنوان کمیته بازنگری فرمهای اداری و استاندارد سازی فرمهای اداری را انجام دهد و من با دستور آقای عونی، دبیر آن کمیته شدم و کاربرگ های مربوط به فرآیند بازنگری را طراحی کردم (البته قبلاً سازمان ظاهراً شورا یا کمیته ای تحت عنوان شورای بخشنامه ها داشته است که هر بخشنامه ای قبل از صدور در شورای مزبور و با حضور کلیه واحدهای ذیمدخل به بحث گذاشته می شد که متاسفانه کنار گذاشته شده است). یکی از کارهایی که در آن کمیته انجام شد و کار مهمی هم بود، بحث بهادار شدن اوراق مفاصا حساب سازمان تامین اجتماعی بود که همانطور که میدانید مفاصاحساب کارفرمایان، یکی از اسناد مهمی هست که میتواند تاثیرگذار باشد و تا قبل از این کمیته، این مفاصاها در اوراق و فرمهای عادی شعب انجام میشد ولی یکی از خروجیهای این کمیته، بحث بهادار کردن این فرمهای مفاصاحساب تامین اجتماعی بود که اینها دارای شماره سریال شدند و همچنین برگهای مخصوصی بود که هولوگرام دار و شبیه برگهای چک بود که از آنها استفاده شد و خیلی در حصول اطمینان از حسن انجام امورِ مربوط به مفاصا حسابهای بیمهای موثر بود.
یکی دیگر از مسائلی که در سازمان تامیناجتماعی و خیلی از نظامهای اداری قدیم حاکم بود، بحث حاکمیت سیستم «پستینگ» بود؛ سیستم پستینگ به این صورت بود که افراد وابسته به شغلشان، مزایایشان تعیین میشود و طبیعتاً اگر فردی بخواهد مزایای بالاتری بگیرد، باید جایگاه شغلی بالاتری را دریافت میکرد و این یک نوع توقف شغلی ایجاد میکرد افرادی که سابقههای بالایی داشتند و یا مدرک تحصیلی ارائه میکردند، در سمت بالاتری منصوب نمی شدند از مزایای تجربی و تحصیلی خود بهره مند نمی شدند و اینها طبیعتاً درجا میزدند و باید رئیس بالاتر آنها منتقل می شد یا بازنشست می شد و یا خدای نکرده فوت می کرد و آنها سمت او را می گرفتند تا بتوانند از مزایای بالاتر برخوردار شوند، در دهه 70 با اجرای نظام هماهنگ پرداخت کارکنان این سد تا حدودی بصورت جزئی شکسته شد ولی این در حالی بود که هنوز ساختار قدیمی بود و قاطبه پرسنل قدیمی دیپلمه بودند؛
یک نکته دیگر هم بحث یک نگاه جزمی نسبت به رویکردهای جاری و سنواتی سازمان وجود داشت و مقاومتی که در مقابل تغییر شکل میگرفت؛ از جمله مقالهای که من در مورد کارگزاریها در شعبه ارائه دادم و در زمانی که در اداره کل بودجه و تشکیلات بودم برگزیده شد و آن را باید ارائه میکردم، خود مسئولان موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی و تیم علمی خیلی از این مقاله خوششان آمده بود و دیدگاهشان این بود که ایجاد کارگزاریهای رسمی میتواند خیلی از مسائل و مشکلات جاری سازمان را در سطح صف و عملیات کاهش بدهد از جمله سرکارخانم افشیننیا، مرحوم جواهری، مرحوم دکتر پناهی. در آن زمانی که قرار بود مقاله را ارائه بدهم و یک ضیافت شام در باشگاه پل رومی یا در خود موسسه عالی پژوهش برای آشنایی با برگزیدگان و هماهنگی برای جلسه فردای کنگره برگزار شده بود، در آنجا مدیران موسسه خیلی استقبال میکردند از این مقاله ولی باز هشدار هم داشتند که باتوجه به فضای حاکم در سازمان، طرح این موضوع باید با رعایت ملاحظات مربوطه انجام شود؛ حتی بعد از اینکه مقاله را ارائه کردم، نشریه تامین که نشریه داخلی سازمان بود، اعلام کرد که این ایده با دستور مدیرعامل سازمان در دستور کار موسسه عالی پژوهش قرار گرفته و بعدا که من پیگیری کردم فهمیدم که آقایان فراهانی و زیرک از همکاران سازمان، روی این پروژه مشغول به کار بودند ولی در اثنای کار با توجه به اعتراضات بخش کارگری و تشکلهای کارگری و نگاههای سنتی که در سازمان در قبال اینها وجود داشت و ارتباطاتی که بدنه سازمان با جامعه کارگری داشتند، اعتراضاتی را صورت داده بودند و شنیدم که بالاخره با دستور مدیرعامل این کار مطالعاتی از دستور کار موسسه عالی پژوهش خارج شده است؛ حتی بعد از ارائه مقاله، آقای عزیزی که از مدیران خوبِ حوزه اداری سازمان و از مدیران مجرب بودند و در آن مقطع مشاور معاونت امور اداری- مالی سازمان یعنی مشاور آقای آقابزرگی بود، من را صدا کرد و خیلی مشفقانه توصیه کرد که این حرفی که تو زدی که باید فعالیتهای سازمان در حوزه تصدیگری و اجرایی را به بخش خصوصی واگذار کرد، حرف خطرناکی است و باید در طرح این موضوع خیلی ملاحظه بکنی چرا که این مجموعهها نسبت به این موضوعات حساس هستند؛ من آن موقع پیش خودم میگفتم که اگر بتوانم این طرح را به مدیرعامل که آن موقع آقای دکتر کرباسیان بود، مستقیم ارائه دهم و توضیح بدهم، مثمرثمر خواهد بود ولی خب به دلایلی که بعداً در سرگذشت راهاندازی کارگزاریها توضیح خواهم داد، این امر میسر نشد و علیرغم اینکه آقای دکتر کرباسیان ایده را پسندیده بود و دستور عملیاتی شدن آنرا داده بود ولی فضای حاکم بر سازمان اجازه اجرایی شدن آنرا نداد که اگر در دهه 70 اینکار در سازمان محقق شده بود میتوانست در پیشبرد امور اتوماسیون و ... بسیار موثر باشد.
علیرغم اینکه از سال 1377با مدیر عامل سازمان مستقیماً کار می کردم، نتوانستم این موضوع را جا بیاندازم تا اینکه در قالب قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی این موضوع رسمیت یافت و در متن قانون، کارگزاریها بعنوان رکن چهارم نظام مزبور تعیین شد و این کار موکول شد به ده سال بعد و من توانستم اولین کارگزاری را در سیاهکل گیلان راهاندازی کنم.
دوره مدیریت آقای دکتر کرباسیان که بعد از دوره انقلاب و جنگ بود را می توان سر آغاز دوره مدیریت علمی و نوین سازمان تامین اجتماعی دانست که من نیز در همان ایام به دفتر تشکیلات، ارزشیابی و بهبود روشها آمدم و در بطن و متن این تحولات قرار گرفتم.
در اداره کل بودجه و تشکیلات، فعالیتهایی که من به لطف خدا و دعای خیر پدر و مادر و همچنین با استفاده از شانس خدمتی که داشتم و کار با اساتیدی همچون جناب آقای عونی، جناب آقای عزیزی، جناب آقای اسرار حقیقی و ...، انجام دادم، خیلی خوب بود چرا که در یک مقطعی من وارد این اداره کل شدم که دو، سه تا کار بزرگ داشت انجام میشد؛ یکی طرح ارزشیابی مدیران و کارکنان بود که بعد از تصویب در هیات مدیره، من و آقای فضلی در جلسات استانی شرکت میکردیم و این را برای روسای شعب و مدیران کل تشریح میکردیم و این مسافرتها باعث آشنایی من با فرایندهای اجرایی سازمان میشد؛ در طراحی تشکیلات ستادی و استانی و شعب (کلان و تفصیلی) سازمان تامین اجتماعی به خاطر اینکه باید گردش کارها را مورد بازبینی قرار میدادیم و حجم کارها را میسنجیدیم، مراجعات زیادی را به شعب بسیاری در تهران و حتی شهرستانها داشتیم؛ من خاطرم هست آن زمان حتی به استانهای بوشهر و یزد سفر کردیم برای اجرای آزمایشی این تشکیلات و ارزیابی اینکه آیا این تشکیلات میتواند پاسخگو باشد یا خیر و خاطرم میآید در آن زمان رئیس شعبه وقت برازجان میگفت من برای اینکه بتوانم به عنوان رئیس شعبه وام بگیرم، میآیند تحقیق میکنند در شهر برازجان که ببینند من راست گفتم که خانه دارم یا نه ؟! و خیلی گلایهمند بود از این موضوع و از اینکه امکانات و تجهیزاتی که در اختیارِ روسای شعب و همکاران در شعبه هست، در قیاس با دستگاههای دولتی دیگر مثل مخابرات و نفت خیلی کم است؛ آن زمان اینها از آن دستگاهها حق بیمه دریافت میکردند و با آنها تعامل داشتند؛ خب آن زمان خیلی امکانات سازمان نسبت به دستگاههای دیگر پایینتر بود؛ یادم هست رئیس شعبه میگفت وقتی میخواهم بروم شورای اداری استان، با این جیپهای شهباز و رنو5 که آن موقع در واحدها داشتیم، با اینها باید بروم ولی دستگاههای دیگر با ماشین های جدید میآیند به همین دلیل به خاطرِ شأن سازمان پیاده میروم؛ البته خب براساس دیدگاههایی که آن موقع در زمان مرحوم غرضی مطرح بود، سازمان رویکرد صرفهجویانه داشت و این رویکرد در شرایط جنگ و انقلاب پذیرفته شده بود اما بعد از جنگ و در دوران سازندگی خیلی از دستگاهها و سازمانهای اجرایی، ساختارها و سازوکارهای خود را بهروزرسانی کرده بودند ولی تامین اجتماعی هنوز به حالت قدیم بود که جناب آقای دکتر کرباسیان در مدرن سازی سازمان و گذر از آن شرایط سخت، نقش بسزایی داشت در این مورد بعداً خواهم گفت که در کمیتهی روان سازی امور که در زمان مدیرعاملی آقای دکتر شریفزادگان تشکیل شد و من رئیس و دبیر کمیته بودم، یکی از کارهایی که کردیم حل همین مشکلی بود که آن زمان، این رئیس شعبه در مورد وام مسکن کارکنان مطرح کرده بود و در کمیته تصویب شد که امتیازبندی برای اعطای تسهیلات انجام شود و برای اعطای تسهیلات مساله رهن ملک خریداری شده مطرح نشود چرا که در خصوص همکاران دغدغه عدم پرداخت اقساط مطرح نیست. این رویکرد تا سال 1387 بود ولی در دولت قبل آنرا بر هم زده بودند که در سال 1392 به هیات مدیره که آمدم و مجدداً رویه را اصلاح کردیم. چرا که معتقدم ما بایستی به همکاران تکریم و احترام بگذاریم تا بتوانیم از آنها انتظار داشته باشیم که ارباب رجوع را تکریم و احترام کنند. بقول جمله معروف و مکرر جناب آقای دکتر ستاری فر که می فرمودند "با آدم های تحقیر شده نمی توان کار توسعه ای کرد".
این خاطرات جمع سپاری شده و در حال تکمیل و تصحیح است فلذا تا قبل از انتشار کتاب خاطرات خدمت غیرقابل استناد می باشد.
دیباچه