چرا زیر این چتر باران می بارد ؟!
چندی پیش استاد ارجمند جناب آقای دکتر کرباسیان مدیرعامل اسبق سازمان تامین اجتماعی تماس گرفتند و گفتند، اینجانب را به خانم کتایون جهانگیری برای انجام مصاحبه معرفی کرده اند که قصد دارند به سفارش اطاق بازرگانی تهران یک مستند پژوهشی در زمینه تامین اجتماعی بسازند و البته روالهای اداری و مجوزات مربوطه ازطریق مبادی ذیربط سازمان انجام شده بود و با کارگردان این مستند طی چندین جلسه مباحثاتی انجام شد و من هم به نوبه خود افرادی را برای انجام مصاحبه های بعدی به ایشان معرفی کردم و طی دو جلسه دیگر نیز مصاحبه مجدد بعمل آمده و ضبط و فیلم برداری شد. 
قرار بود اسم این مستند "زوو" (مربوط به بازی های دوران کودکی و مسابقات کبدی که برای اینکه بازیکنان نشان دهند که چه زمانی دیگر نمی‎توانند نفس بکشند بایستی با صدای بلند "زوو" را می‎کشیدند) باشد و اتفاقاً به خانم جهانگیری گفتم که اسم با مسمایی است چرا که نفس سازمان تامین اجتماعی دیگر به شماره افتاده است و در زمین رقیب توسط افراد زیادی احاطه شده و نه می‎گذارند نفس بکشد و نه می‎گذارند به زمین تیم خودی برگردد و اعضای تیم خودی هم آنطرف خط حایل ایستاده اند و کاری از دستشان بر نمی آید. تا اینکه مطلع شدم این فیلم مستند که به سفارش و با تامین مالی اتاق بازرگانی تهران ساخته شده است در جشنواره حقیقت آنلاین با نام "زیر این چتر باران می بارد" شرکت کرده است. 
و دیدم که اسم مستند از "زوو" به "زیر چتر باران می بارد" تغییر یافته و خط سیر داستان آن دچار تغییرات زیادی گردیده است و با دیدن نام آن یاد شعر آقای مهدی فرجی افتادم: 
" تب ندارم که هذیان بگویم، با تو هر لحظه یک اتفاق است
دیگر اصلا تعجب ندارد، زیر چتر تو باران بیاید."
البته چند سال پیش هم یک مستند پژوهشی تحت عنوان "بمب ساعتی" با همکاری مشترک وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی (معاونت رفاه اجتماعی) و مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری، درخصوص مشکلات و مسائل صندوقهای بازنشستگی ساخته شده بود، که مرا یاد شعر دیگری از مهدی فرجی می انداخت: 
"تو پلک می زنی و پتک می خورد به سرم
شکنجه کش شدن از بمب ساعتی خوب است."
البته درمورد این نام گذاری بایستی کارگردان مربوطه توضیح بدهند ولی احتمالاً استعاره ای است از اینکه چتر تامین اجتماعی که بایستی چتری برای پوشش بیمه ای نیروی کار باشد، سوراخ شده است و البته بایستی بررسی کرد که چه کسی این چتر را سوراخ کرده است؟ پر واضح است که وضعیت فعلی سازمان تامین اجتماعی محصول چندین نسل از دولت ها، مجالس، کارفرمایان، کارگران و مستمری بگیران تامین اجتماعی و تشکل‎های آنها است و نیز حاصل کار چندین نسل از ارکان عالی، مدیران، کارشناسان و کارکنان سازمان تامین اجتماعی و این مشکلات بین نسلی طی چند دهه ایجاد شده است و چه بسا تصمیماتی که در چند دهه قبل گرفته شده است، نتیجه اش کارکرد و عملکرد فعلی سازمان تامین اجتماعی است و ایضاً نتیجه تصمیمات و اقدامات ارکان عالی، مدیران، کارشناسان و کارکنان فعلی سازمان نیز چند دهه بعد نمایان خواهد شد. 
و اما نکته جالب توجه اینکه مستند مزبور با دو واکنش متفاوت از سوی خبرگزاری "ایلنا" (خانه کارگر) که به تبلیغ و معرفی این مستند، پرداخته بود و خبرگزاری "اکونیوز" (خبرگزاری اقتصادی) که به انتقاد شدید از این مستند پرداخته بود که این رفتار پارادوکسیکال ازسوی این دو مرجع نسبت به مستند ساز مزبور و فتنه ای که مستند مزبور و اتاق بازرگانی تهران به پا کرده اند، قابل تامل است. بقول کمال خجندی :
"ابرویش گفت؛ فتنه در کار است
کج نشسته است و راست می گوید"
و اما به زعم نگارنده ها ساخت مستند مزبور فی نفسه و علیرغم تغییراتی که در آن حادث گردید را، بایستی مغتنم دانست و اینکه یک هنرمند به مقوله تامین اجتماعی در قالب یک مستند پژوهشی پرداخته است امری ممدوح است و صدالبته بایستی آنرا تجزیه و تحلیل کرد و به نقد کارشناسی آن پرداخت. متاسفانه فقدان تدریس مقوله تامین اجتماعی بعنوان یک رشته تحصیلی و در سطح آموزش عالی، باعث گردیده است که حوزه تامین اجتماعی دچار "فقر نظری و یاس علمی" باشد و تولید و نشر محتوا در حوزه تامین اجتماعی و بیمه های اجتماعی در قالب مقاله، کتاب، فیلم و مستند آنطور که باید و شاید انجام نمی شود و اگر فردی و یا مجموعه ای در این زمینه اقدام کرده است بایستی با حفظ مواضع کارشناسی، نفس کار را قدر دانست و پاسخ آنرا که می‎تواند مبتنی بر روشنگری و نقد سازنده  و پیش برنده باشد را بایستی در همان میدان و با همان ابراز داد و کسانی که منابع سازمان را صرف ساخت کلیپ برای مدح فلانی و ظرفیت های فرهنگی و اجتماعی سازمان را صرف فروش عروسکهای بهمان می کردند، بایستی توضیح دهند که چرا مستند یا مستندهای مشابهی برای تبیین مواضع به حق سازمان نساخته اند. 
و البته این سوال همچنان باقی است که چرا سازمان تامین اجتماعی، تا کنون مبادرت به ساخت و یا حمایت از فیلم و مستند در بیان پیشینه و سیر تطور، مسائل و مشکلات و چالشهای مبتلابه و ... خود ننموده است و یا از ساخت این قبیل مستندها حمایت نکرده است، اگر چه در دوره جناب آقای دکتر کرباسیان هر ساله کنگره تامین اجتماعی توسط سازمان تامین اجتماعی و موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی برگزار می گردید که نقش خوبی در گفتمان سازی و جریان سازی فکری و کارشناسی در حوزه تامین اجتماعی و بیمه های اجتماعی داشت (که بعد از رفتن ایشان تعطیل شد) و در خلال این سالها نیز اقداماتی در سازمان تامین اجتماعی و توابع آن (موسسه آتیه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی و اداره کل روابط عمومی و معاونت فرهنگی و اجتماعی) با سلایق و فراز و نشیب های مختلف صورت گرفته است و هزینه های زیادی انجام شده است ولیکن مشابه مستندهای "بمب ساعتی" و "زیر این چتر باران می بارد" و در این قالب کاری درخور و شایسته انجام نگردیده است، بویژه آنکه بیان مسائل از زبان دیگران، اثربخشی بهتری دارد: 
"خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران"
این نقیصه نشانگر فقدان یک مدل سیاستگداری رسانه ای مکتوب و مدون و نهادینه شده در سازمان تامین اجتماعی و عدم استفاده بهینه و مطلوب از ظرفیت ها و امکانات بالقوه و بالفعل در اختیار سازمان است. در پایان یک قرن قرار داریم و کمابیش یکصد سال تجربه بیمه گری اجتماعی در ساحت وارداتی و مدرن آن وجود دارد اگر چه مفهوم بیمه‎های اجتماعی از منظر توزیع ریسک در آموزه های ایرانی – اسلامی ریشه دارد و شواهد و قرائن آن موجود است، ولیکن هنوز نتوانسته ایم تاریخ این دوره را مستند کنیم و آنرا نه فقط در قالب کتاب، بلکه در قالب فیلم مستند پژوهشی و بطوریکه بتواند ذهن مخاطب را با خود درگیر کند، ارائه دهیم. 
مدتی است کلیپ هایی جهت دار و یکجانبه برای تخطئه سازمان تامین اجتماعی در فضای مجازی پخش می شود که در مستند "زیر این چتر باران می بارد " نیز بخشی از آن، بدون پرداختن به صحت و سقم موضوع و چند و چون ماجرا، عیناً سنجاق شده است. ولی مشخص نیست چرا سازمان تامین اجتماعی پاسخ آنرا در همان قالب بصری نمی دهد  و مخاطبان را از صحت و سقم کم و کیف موضوع آگاه نمی کند. 
سالها است که موضوع بازنشستگی پیش از موعد در مشاغل سخت و زیان آور و بازنشستگی زودرس ناشی از قانون نوسازی و بازسازی صنایع و خروج صنایع آلاینده از محدوده 120 کیلومتری شهرها و ... در حال اجراست و عده ای سود جو از این قوانین برای اخراج محترمانه کارگران و برچیدن کارخانه و بردن زمین آن به بورس املاک و ساختمان استفاده می کنند. چرا نباید یک مستند پژوهشی بسازیم و مشخص کنیم چند درصد از این کارخانجات مجدداً تغییر تکنولوژی داده و بازسازی و نوسازی شده و به چرخه کار و فعالیت برگشته اند؟ 
یا اینکه چرا از سال 1380 که قرار شده دیگر اجازه فعالیت به کارخانجات دارای محیط زیان آور برای کارگران داده نشود و ظرف دو سال عنصر "زیان آوری" از سکوهای کاری حذف شود (مثل تمام دنیا) و ... چرا تا کنون یک مستند پژوهشی نساخته ایم که این مسائل و چالشهای مبتلابه سازمان تامین اجتماعی را به نمایش در آوردیم؟! چرا نشان نمی دهیم که یکسری کارخانجات نساجی و فرش ماشینی تا چند برابر ظرفیت اسمی نیروی کارخود طی دو دهه گذشته کارگر گرفته‎اند و بدون تولید، آنها را بازنشسته سخت و زیان آور نموده اند و این میانسالان بازنشسته، فرصتهای شغلی جوانان جویای کار را اشغال کرده اند؟! 
متاسفانه طی چند دهه عده ای در وزارتخانه های ذیربط بدون حساب و کتاب، بر روستاها اسم شهر اطلاق می‏کنند و در کنار همین روستاهای شهرنما، مبادرت به ساخت شهرک صنعتی کرده و بعد بدون انجام مطالعات موقعیت یابی، محاسبات و برآوردهای علمی و گزارشات توجیهی فنی و اقتصادی صحیح و دقیق، بدون رعایت اصول آمایش سرزمین و ... به وفور مجوز ساخت کارخانه ماکارونی داده و منابع ارزی و ریالی و تسهیلات زیادی به این کارخانجات ماکارونی داده اند که بدلیل عدم نظارت، از محل این منابع یک سوله احداث و مابقی آن به بورس، دلالی مسکن و طلا و دلار و ... سرازیر شده و بعد همین متولیان الان که بازنشسته شده اند در اتاق بازرگانی می‎نشینند و می گویند سازمان تامین اجتماعی و سازمان امور مالیاتی و ... مانع توسعه صنعتی هستند؟! ولی سازمان تامین اجتماعی تاکنون یک مستند پژوهشی تهیه نکرده است که بگوید، اشکال کار از کجاست؟
وقتی شما دو دهه قبل به کارخانه کاغذسازی در نقطه ای مجوز و پروانه صنعتی می دهید که به شعاع صدها کیلومتر فاقد جنگل خس و خاشاک است که بتوان مواد اولیه آنرا از محل ضایعات چوب فراهم کرد و منابع ارزی و تسهیلات ریالی را برای واردات ماشین آلات دست دوم و منسوخ شده کاغذسازی به این کارخانه می دهید و ... اگر این کارخانه چرخش نچرخد، مقصر سازمان تامین اجتماعی است؟ این قبیل کارخانجات را، حتی با تعطیلی قانون اساسی هم نمی تواند احیاء کرد تا چه رسد به قوانین کار و تامین اجتماعی؟!
اگر شما طی دو دهه اخیر به اسم خصوصی سازی و خروج از تصدیگری و کوچک سازی دولت، بسیاری از وظایف حاکمیتی، تنظیم گری و ماموریتی دولت را به افراد صاحب نفوذ همان دستگاه اجرایی واگذار کردید و الان همین افراد شده اند، پیمانکاران خودخوانده و مقاطعه کاران یک شبه، چرا سازمان تامین اجتماعی را مقصر می دانید و چرا سازمان یک فیلم مستند پژوهشی نمی سازد و نمی گوید که برقراری ضریب و حق بیمه پیمان مربوط به دهه 50 است که غالب پیمانکاران درباری و اشرافی بوده اند و آنها حق و حقوق کارگران را محترم می دانستند.
اگر احتکار ماسک توسط چند تن از کارفرمایان در زمستان 98 و متعاقب شیوع کرونا و یا صادرات قاچاق مایحتاج مردم و بویژه دارو به کشورهای همسایه توسط چند بازرگان و مدفون ساختن راننده و کمک راننده تریلی زیر خروارها شن در پروژه سد سازی توسط یک پیمانکار و فرار بیمه ای و مالیاتی چند فعال اقتصادی را نمی توان به کل جامعه شریف و تلاشگر کارفرمایان و پیمانکاران تعمیم داد. علی القاعده نمی شود رفتار نامناسب یک کارمند تامین اجتماعی یا اخذ رشوه توسط یک مدیر یا کارمند سازمان تامین اجتماعی را به قاطبه مدیران و کارکنان سازمان نسبت داد و آنچه که مهم است، وجه غالب نوع نگاه و رویکرد مدیریتی سازمان است که باید آن را ملاک قضاوت قرار داد و استثناء را نباید قاعده تلقی نکرد. 
بهرتقدیر صرفنظر از رفتارهای سلیقه ای و فردی و استثناءهایی که نبایستی آنها را قاعده پنداشت و در هر قشری وجود دارد و نبایستی آنرا به همه افراد یک سازمان و یا یک قشر تعمیم و تسری دارد، رویکرد سازمان تامین اجتماعی، انجام اقدامات توسعه ای و اصلاحی بوده و است و مشکلات مبتلابه سازمان نیز علاوه بر اشتباهات و قصور و تقصیر ارکان عالی، مدیران و کارشناسان و کارکنان سابق و لاحق، محصول بسیاری از مسائل و مشکلات اقتصادی، سیاسی، امنیتی، اجتماعی، فرهنگی و ... است ازجمله نرخ پایین مشارکت اقتصادی، تورم، شرایط رکودی- تورمی، کسری بودجه مزمن و سنواتی دولت، بیکاری، سالمندی جمعیت و افزایش امید به زندگی بودن اعمال اصلاحات پارامتریک، قوانین و مقررات فاقد بار مالی تضمین شده تعهدی و بین نسلی، نیروی کار غیرمجاز خارجی، قاچاق افسارگسیخته، واردات بی رویه و نظام تعرفه ای غلط و... ، که برای هر کدام از آنها و برای تعیین اثرات مخرب آنها بر سازمان تامین اجتماعی می توان یک مستند پژوهشی ساخت. 
و دست آخر اینکه بسیاری از افرادی که الان در اتاق بازرگانی، به سازمان تامین اجتماعی می تازند، قبل از اینکه کارفرما و پیمانکار شوند؟! روزی روزگاری، بعنوان مدیران دولتی وارد سازمان تامین اجتماعی شده و در بالاترین مناصب سازمان قرار گرفته و بر مقدرات آن حاکم گردیدند و الان چیزی را "درو" می کنند که خود "کاشته"اند.
مستند "زیر این چتر باران می بارد" صرفنظر از رپرتاژ آگهی که بطور یکجانبه و یک طرفه برای تعدادی پیمانکار ساخته و پرداخته است، بخوبی توانسته بخشی از این مشکلات سازمان تامین اجتماعی ازجمله بدهی های بیمه‏ای دولت، مداخلات دولت و مجلس، عدم رعایت سه جانبه گرایی واقعی هنرمندانه به نمایش درآورده و در معرض دید عموم قرار داده است که بایستی آنرا قدر دانست و البته اشکالات آنرا در یک فضای کارشناسی و حرفه ای و تخصصی مورد تجزیه و تحلیل و نقد قرار داد و صد البته با ساخت مستندهای پژوهشی مناسب، جنبه های دیگر مسائل و مشکلات مبتلابه سازمان تامین اجتماعی را کالبدشکافی نمود و در مرعی و منظر جامعه به بوته نقد سپرد ، تا بتوان از این گفتمان سازی و جریان سازی هنری و فرهنگی، برای بهبود و تعالی بخشی سازمان بهره گرفت. ایدون باد .

علی حیدری
عضو و نائب رئیس هیات مدیره